یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۱

به نگاهی چه جوان از ره و چو پیر ببردی

دل پیران و جوانان به دو نخجیر ببردی

تویی آن نسخه جامع که دل صوفی و زاهد

به محبت بر بودی و به تزویر ببردی

من ز جور تو برم داد به دیوان عدالت

که چرا زود نکشتی و چرا دیر ببردی

دل بدان طره و ابرو به خدا خود نسپردم

که به شمشیر گرفتی و به زنجیر ببردی