یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۷۶

صاحب من بعد از روزگار دراز و ازمنه بی انجام و آغاز، بخت مسعودم یاور و بشیر مصر خلتم از در درآمده گرد کشور آشنائیش برجبین بود و نامه خلتش در آستین، گفتم از کجائی و این نامه چیست وآنگه پس از عمری به فکر عمر در وجه انتظار نهادگان افتاده کیست؟گفت برید کوی و فایم و قاصد شهر سبا، از قیافه یافتم رسول ملازمان است و نامه نتیجه آن کلک و بنان، به حرمت گرفتم و به عزت گشادم، به ذوق خواندم و به شوق بردیده نهادم. دیده از یمن سوادش مهبط نور و سواد مردمک از فیض جواهر سرمه مدادش غیرت ساحت طور گردید، حیرت آوردم و تعجب کردم که چگونه شد که پس از چندین فراموشی به فکر یادآوری وفاداری که می دانی نخواهی رفت از یادش افتادی و چه افتاد که بعد از مکتوبات عدیده که هیچ یک در خور جواب و خطابی نیامد منتظران تنگنای شوق را سطری دو فرستادی خلاف عادت خود گردشی از آسمان دیدم. الحمدلله علی کل حال مقصود افتتاح ابواب مودت است و ترصیص ارکان خلت، خواه نامه سئوال باشد خواه جواب، خواه التفات خواه عتاب، بالجمله در باب قلیل تنخواه اوقاتیکه نواب صدر به کاشان تشریف آورده، قرار امورات را بر انتظام می نهادند.

پاره ای چیزها را بر کنار گذاشته به عهده تعویق مقرر داشتند، از آن جمله تنخواه سامی در میان بود و این آب زندگانی در سواد ظلمت تا حشر نهان، چون مرا از حقیقت اوضاع استحضاری و در آن ظلمت به علت عدم روشنی مطلب یاری نبود، دستی از پی نبردم و آبی از مشرب تحقیق نخوردم، اکنون که ملاطفه ملازمان و اصل و مذاق جان را از زلال قفر آتش ذوق آب زندگانی حاصل آمد، فورا کیفیت را خدمت صدر نگاشتم و آب مطلب را در ظلمت سواد عریضه به عبارت روشن روان داشتم، جوابی به عز نفاذ مقرون گشت که به مضایقه جرعه آبی از آن خضر چشمه سار خلت نشاید گذشت.

انشاء الله پس از عاشورا تنخواه مزبور بی غایله تعویق سرانجام و کارسازی گماشته آن خلت... خواهد آمد، از قبل متعلقان علاقه اطمینان را محکم داشته که موجبات محبت غایبانه را مهمل نخواهد گذاشت. خلاف ماضی را کار بسته در پاس پیوند الفت بهتر از این کوشند، و در تواصل رسل و رسایل عذر غفلت از خود نیوشند.