یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸۳

از کید اختر از جور گردون علی

از ظلم دشمن از بخت وارون علی

سرو روانت ماه تابانت علی

افتاده بر خاک غلطیده در خون علی

افسوس از این روی واین سنبل و موی علی

کز ریشه افتاد این سرو موزون علی

گفتم به شادی وقت دامادی علی

گردم به عشرت دمساز و مقرون علی

از روزگارم و از کار و بارم علی

این گونه ایام کی بود مظنون علی

خیل مصیبت فوج مرارت علی

آورده اینک بر ما شبیخون علی

خوش روزگارت و انجام کارت علی

کز دهر بردی خرگاه بیرون علی

بنگر که مادر بی یار و یاور علی

گشته روانه در دشت و هامون علی

صد حیف و صد حیف کز تیر و خنجر علی

کز ریشه افتاد این سرو موزون علی

از تشنه کامی قلب تو بریان علی

وزچشم مادر جاری است جیحون علی

بر حال یغما ای ماه تابان علی

بنما نگاهی از لطف بی چون علی