یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

توبه بگذار اگر بلخ اگر بغداد است

جام بردار اگر هفت اگر هفتاد است

برو ای مفتی شهر اینقدر از عقل ملاف

هست شاگرد من آن کس که ترا استاد است

عن‌قریب است که بینی حرم از صید تهی

دام اگر زلف تو و چشم تو گر صیاد است

ترک چشمت که شدش زنگی خط حلقه به گوش

کاش گوید که فلان هندوی ما آزاد است

چه در اندیشه شمشاد و گلی باده بنوش

رخ و بالای بتان باغ گل و شمشاد است

جهد شیخ از پی فردوس چو یغما نگرم

بی کم و بیش حدیث ارم و شداد است