غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن اول - در عبادات » بخش ۲۴ - پیدا کردن حقیقت روح اعمال نماز

بدان که اول چیزی که به تو رسد بانگ نماز است در وقت که بشنوی، باید که معلق گردی به دل و در هر کار که باشی دست بداری که سلف چنین بوده اند که چون بانگ نماز شنیدندی، آن که آهنگر بودی اگر پتک در هوا داشتی فرو نگذاشتی و اگر کفشگر اگر درفش فرو برده بودی برنیاوردی و از جای بجستی، برای آن که از این منادی ندای روز قیامت جز ندای بشارت به وی نرسد اگر دل خویش به شادی و رغبت آکنده بینی بدین منادی، بدان که در آن منادی همچنین باشی.

طهارت

و سر طهارت آن است که بدانی که پاکی جامه و پوست پاکی غلاف است و روح این طهارت پاکی دل است به توبه و پشیمانی و دوری از اخلاق ناپسندیده که نظرگاه حق است و جای حقیقت نماز دل است و تن جای صورت نماز است.

عورت پوشیدن

معنی وی آن است که آنچه از ظاهر تو زشت است از چشم خلق بپوشی و روح و سر وی آن است که آنچه از باطن تو زشت بود از نظر حق تعالی بپوشی و دانی که هیچ چیز از وی پوشیده نتوان کرد جز بدانکه باطن از آن پاک کنی و پاک بدان شود که برگذشته پشیمانی خوری و عزم کنی که بدان بازنگردی که «التائب من الذنب کمن لاذنب له توبه گناه را ناچیز کند» اگر نتوانی، باری از خجلت و بیم و شرم پرده ای سازی و بر روی آن عورات فروگذاری و شکسته دل و شرمسار پیش حق تعالی بایستی، چون بنده گریخته گناهکار که با دلی پرتشویر پیش خداوند خویش آید و سر از پیش برنیارد از فضیحتی خویش.

استقبال قبله

و معنی وی آن است که روی ظاهر از همه جهت بگرداند و یک جهت شود و سر وی آن است که روی دل از هرچه در دو عالم است بگرداند و به حق تعالی مشغول گرداند تا یک صفت شود و چنان که قبله ظاهر یکی است، قبله دل هم یکی است و آن حق تعالی است و چون دل در وادی اندیشه ها روان باشد، همچنان باشد که روی ظاهر از جوانب گردان بود و چنان که این صورت نماز نبود، این حقیقت نماز نبود و برای این گفت رسول (ص) که هر که در نماز ایستد، و هوا و روی و دل وی با حق تعالی باشد، از نماز بازگردد چنان که گویی از مادر زاده است یعنی پاک از همه گناهان و به حقیقت بدان که چنان که روی ظاهر از قبله برگردانیدن صورت نماز را باطل کند، روی دل از حق گردانیدن و اندیشه های دیگر بردن حقیقت روح نماز را باطل کند، چه ظاهر غلاف باطن است و کار همه آن دارد که در غلاف است و غلاف را بس قدری نیست.

قیام

ظاهر وی آن است که به شخص پیش خدای تعالی ایستی سر در پیش افکنده بنده وار و سر وی آن است که دل از همه حرکات و سکنات فرو ایستد و ملازم خدمت باشد بر سبیل تعظیم و انکسار و اندر این وقت باید که از مقام خویش در قیامت پیش حق تعالی یاد کند در آن وقت که همه اسرار وی آشکارا کند و بر وی عرضه کند و بداند که آن همه اسرار در این وقت حق تعالی را آشکار است، هرچه در دل وی بوده است و هست می بیند و می داند و بر باطن و ظاهر وی مطلع است.

و عجب آن که اگر از اهل صلاح در این وقت در وی نظاره می کند تا نماز چون کند، همه اعضای خود به ادب دارد و از هیچ جانب ننگرد و شرم دارد از وی که اندر نماز شتاب کند یا التفات کند و می داند که حق تعالی به وی می نگرد و آنگاه از وی شرم ندارد و چه جهل باشد بیش از این که از بنده بیچاره که به دست وی هیچ چیز نیست شرم دارد و به سبب نظر وی به ادب باشد و به نظر ملک الملوک باک ندارد و آسان فراگیرد.

و برای این بود که ابوهریره گفت، «یا رسول الله، شرم از خدای تعالی چگونه باید داشت؟» گفت، «چنان که از مصلحی از اهل بیت خویش شرم داری، از وی شرم داری» و به سبب این تعظیم است که گروهی از صحابه چنان ساکن بودندی در نماز که مرغ از ایشان نگریختی و پنداشتی که جماد است و هرکه را عظمت حق تعالی در دل قرار گرفت و می داند که ناظر است به وی، همه اطراف وی خاشع گردد و از این بود که رسول (ص) کسی را دید دست در محاسن می کرد در نماز، گفت، «اگر در دل وی خشوع بودی، دست وی نیز به صفت دل بودی.»

رکوع و سجود

بدان که ظاهر وی تواضع است به تن و مقصود وی تواضع دل است و آن که بداند که روی بر زمین نهادن تمکین عزیزترین اعضاست بر خاک که آن خوارترین چیزهاست تا بداند که اصل وی از خاک است و مرجع وی به خاک خواهد بود، تکبر در خور اصل خویش کند و ناکسی و بیچارگی خود بشناسد.

و همچنین در هر کاری سری و حقیقتی است که چون از آن غافل باشد، از آن کار جز صورت نصیب وی نیامده باشد.