ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو
دوش زاری کردمی در آرزوی نام تو
از عتاب خود کنون پرم به بر گر بهر تو
پر بریده به بود تا مانم اندر دام تو
مینبود آن رخ نصیب چشم، اکنون آمدم
تا صدف گردد مگر گوش من از پیغام تو
نیست اندر تو چو یومالحشر لهو و ظلم و لغو
همچو یومالحشر بیانجام باد ایام تو