دارای جهان ناصر دین «شاه سلیمان »
آن رتبه ده تخت و، برازنده افسر
آن حامی اسلام، که پیوسته رخ دین
از پشتی او، آینه سانست منور
در کشتی، اگر یاد کند کس ز وقارش
کشتی نشود بارکش منت لنگر
تا بیند از آن صورت احوال جهان را
از رای منیر آینه دارد، چو سکندر
آن خسرو عادل، که برافروخت چراغش
از مشعله نسبت فرزندی حیدر
اخلاص شعاری، که بمعماری حکمش
آباد شد این کاخ فلک مرتبه دیگر
گردید دگر بار بلند این خور تابان
آفاق شد از پرتو آن باز منور
چون نامه خود در دو جهانست سیه رو
آن را که نباشد رخ اخلاص بر این در
گلدسته این قبه دگر گشت فلک سا
چون نخل دعائی که از این روضه کشد سر
این گنبذ پرنور چو نوشد، پی تاریخ
دل گفت که:«معمور شد این قبه انور»!