گاهی سری به خاطر غمناک میکشی
دامان حسن خویش، برین خاک میکشی
پنداشتم که سایه نخل بلند تست
آن طره سیاه که بر خاک میکشی
او هم به دام خواهش خود میکشد ترا
صیدی اگر به حلقه فتراک میکشی
چون شعله بهر یکدمه گردنکشی ز کبر
تا چند منت خس و خاشاک میکشی؟!
به گل علاقه زین تن ناپاک ای نفس!
دامن چو گردباد، چه بر خاک میکشی؟!
واعظ به خویش پیچی اگر در ره سلوک
چون گرد باد رخت بر افلاک میکشی