پسند دوست نبود خود پسندی
من و بیچارگی و دردمندی
قدم مگذار از پستی ببالا
که بد افتادنی دارد بلندی!
ز حق چشم دلت را بسته دنیا
که باشد کار جادو چشم بندی
نباشد چون گلاب و گل گواهی
که ریزد آبرو از هرزه خندی
گریزانند پاکان ز اهل دولت
کند پهلو تهی، آب از بلندی
چه آسان خویش را واعظ بصد عیب
پسندیدی باین مشکل پسندی!