سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن

دوستانرا رنجه دار و دشمنان را شاد کن

حسن را بنیاد افگندی چنان محکم که هست

جز «و یبقی وجه ربک» نقش را بنیاد کن

ملک حسنت چون نخواهد ماند با تو جاودان

چند ازین بیداد خواهد بود لختی داد کن

ای عمل تقدیر کرده بر تو دوران فلک

ساعتی از عزل معزولان عالم یاد کن

پیش ما گشت زمانه خرمن غم توده کرد

خرمن غمهای ما را بر بر آتش باد کن

از برای این جهان و آن جهان ای دلربای

دست آن داری به خرما را ز هجر آزاد کن