واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶

با خلق همنشین و، از ایشان رمیده باش

مضمون دلنشین ز خاطره پریده باش

از خود چنان مرو، که دگر رو به پس کنی

از چشم خویش همچو سرشک چکیده باش

غافل مشو ز دشمنی خویش، یک نفس

بر فرق خود، همیشه چو تیغ کشیده باش

از تندی ستیزه دشمن متاب روی

چون خون گرم بردم خنجر دویده باش

واعظ ز بیم دشمنی اهل روزگار

از چهره زمانه چو رنگ پریده باش