با خلق همنشین و، از ایشان رمیده باش
مضمون دلنشین ز خاطره پریده باش
از خود چنان مرو، که دگر رو به پس کنی
از چشم خویش همچو سرشک چکیده باش
غافل مشو ز دشمنی خویش، یک نفس
بر فرق خود، همیشه چو تیغ کشیده باش
از تندی ستیزه دشمن متاب روی
چون خون گرم بردم خنجر دویده باش
واعظ ز بیم دشمنی اهل روزگار
از چهره زمانه چو رنگ پریده باش