واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

تن نزار من، از چاکهای جامه نماید

بدان طریق که مویی ز شق خامه نماید

نمانده آن قدر از من که آورد بنظر کس

مرا بخلق مگر گاه گاه جامه نماید

از آن نمیکند آن دوست یاد ما، که نخواهد

که چین جبهه بما از شکنج نامه نماید

درین زمانه شرافت بود بزینت ظاهر

که گل بفرق کسان خار رنگ جامه نماید