از زبان کلک نقاشان، شنیدم بارها
بیزبان نرم، کی صورت پذیرد کارها؟
سفله عالیشان، ز منصبهای عالی کی شود؟
کی فزاید قدر خار از رفعت دیوارها
نیکخواهان در جهان مکروه طبع مردمند
جز تُرُشرویی نبیند شربت از بیمارها
شیوهٔ احسان مجو از سفلگانِ روزگار
نیست جای چشمه غیر از دامن کهسارها
مطلب این گوشهگیران، نیست جز شهرت که، گل
جلوهای دیگر کند در گوشهٔ دستارها
نیست غیر از بار خاطر، راستگویان را به کف
از زبان راست میزان میکشد آزارها
بیخریداران سخن کی پخته گردد؟ زآن که هست
دیگ جوش کاسبان از گرمی بازارها؟
سرفرازی در جهان خواهی؟ به خود چندین مبند
راست نتواند شدن حمّال زیر بارها
نقطهسان هرکس چو واعظ فرد گردد از همه
عالمی گرد سرش گردند چون پرگارها