واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

به نرمی می‌توان تسخیر کردن خصم سرکش را

به آب آهن برون می‌آورد از سنگ آتش را

تلاش همدمی با تیره‌روزان میمنت دارد

که طول عمر بخشد الفت خاکستر آتش را

ازین غیرت که با روی تو دارد نسبتی مشکل

که در آغوش خاکستر توانم دید آتش را

تلاش معنیی کن تا به کی آرایش ظاهر؟

که در بازار دین نبود روایی قلب روکش را

ز سر این سرکشی بگذار تا قدرت فزون گردد

که گردد لام بردارد ز سر چون کاف سرکش را

دگر از آدمیت در میان چیزی نمی‌ماند

کنند از بر اگر یاران قباهای منقش را

نباشد گر مرا جمعیتی غم نیست، چون دارم

پریشان گفته‌های واعظ خاطرمشوش را