نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶

در دشمن زنم و دوستی اظهار کنم

دست دل گیرم و دریوزه دیدار کنم

ناله نغمه سرایان چمن بی اثر است

روشی وام ز مرغان گرفتار کنم

رشته را این صنمان حبل متین می سازند

تارم از سبحه برآرید که زنار کنم

دلم از زمزمه طرف چمن نگشاید

گوش بر قهقهه دامن کهسار کنم

ترسم از رشک در میکده ها دربندند

گر از آن شیشه که می خورده ام اقرار کنم

نیست با خشک و تر بیشه من کوتاهی

چوب هر نخل که مسند نشود دار کنم

میگساران همه خفتند و «نظیری » در شور

داروی بی هشیی نیست که در کار کنم