به سینه گریه گره شد نقاب برتر کش
دل کباب مرا زآتش درون برکش
نوشتم آن چه ز دل بر زبان من دادی
به سهو اگر رقمی کرده ام قلم درکش
برون خرام و بیارای بزم و خوش بنشین
غزل سرای و گریبان گشای و ساغرکش
به نیم عشوه مسیح از فلک به زیر آور
تو باش ساقی و جام از کف سکندر کش
ترانه گو به من و گریه عقیقی بین
پیاله ده به من و کیمیایی احمر کش
ستاره کس شمرد با حدیث من هیهات
خزف بریز و ترازو بیار و گوهر کش
به بردباری من بین و داو برهم زن
به نقش طالع من بین و خط بر اختر کش
چو غم حواله کند آسمان قضا گوید
رقم به نام «نظیری » دل توانگر کش