می است چاره غم هوشمند را چه خبر
رموز با می تلخ است قند را چه خبر
سماع دردکشان صوفیان چه می دانند
ز شیوه های سمندر سپید را چه خبر
به زیر شاخ گل، افعی گزیده بلبل را
نواگران ندیده گزند را چه خبر
ز دامنی که گشاییم ما تهی دستان
تو میوه سر شاخ بلند را چه خبر
هزار دام تصور نهیم و برداریم
تو مرغ وحشی فارغ ز بند را چه خبر
به خاص و عام نهد داغ بندگی عشقت
قبول و رد تو مشکل پسند را چه خبر
هزار شیخ و برهمن ز کیش و دین برگشت
تصرف نظر ارجمند را چه خبر
به می علاج نمایند پند ناشنوان
طبیب داروی ناسودمند را چه خبر
به بند عشق «نظیری » خجستگان رفتند
ستاره بد و بخت نژند را چه خبر