ای کرده خراب خانهها را
بر هم زده آشیانهها را
صیادوَشان به دام زلفت
درباخته صید خانهها را
کرده به بتان دلربا شرط
برده به گرو نشانهها را
وز بهر تو صد هزار صیاد
آراسته دام و دانهها را
شاهان به فصاحت تو داده
مفتاح درِ خزانهها را
در عقده جعد نیم تابت
مشاطه شکسته شانهها را
تا کشته غمزه تو گردم
برساختهام بهانهها را
ز آمد شد هر مزار و معبد
فرسودهام آستانهها را
شیرازه نظم خویش بندم
منسوخ کنم فسانهها را
صوتی به نوای تو برآرم
بر باد دهم ترانهها را
گردید ندیم غم «نظیری»
خواری نرسد یگانهها را