ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

دف زن صنمی که سوختم در تف او

با آتش من همی نسازد خف او

تا ماند دلم چون دف او در کف او

نالنده ترم در کف او از دف او