تنگ است مرا دل ز غم تنگدهانی
چون موی شدم در هوس موی میانی
از خون جگر چهرهٔ من لالهستان است
تا دورم از آن چهرهٔ چون لالهستانی
ای داده مرا وصل تو هر ساعت سودی
دارم ز فراق تو به هر لحظه زیانی
تیمار من و ناز تو را نیست قیاسی
حسن تو و اندوه مرا نیست کرانی
چون خط و دهان تو به تنگی و به خوشّی
نه غالیهای دیدم و نه غالیهدانی
بوسی ز لب خویش به جانی نفروشی
بفروش کزین کم نبود قیمت جانی
هرچند تو از بندهٔ خود یاد نیاری
بی یاد تو این بنده نبودهست زمانی