مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۶ - تاریخ جلوس علی شاه

بما دوش این مژده روح‌پرور

ز فیض نسیم سحرگاه آمد

که از کعبتین مه و مهر ما را

همه نقش امید دلخواه آمد

ز دور فلک کوکب ما ز پستی

چو یوسف برون از ته چاه آمد

سرش بود آخر همه سربلندی

بما آنچه از بخت کوتاه آمد

نخواهیم چون شمع ما تیره‌روزان

بجان بعد ازین ز آتش و آه آمد

که از روشنی کوکب طالع ما

شب‌افروز چون مشغل ماه آمد

جهان شد تهی از غم و پر ز عشرت

که بدخواه رفت و نکوخواه آمد

برای چه در پرده سنجم نوائی

که عشرت فزا و الم کاه آمد

ز اقلیم شاهنشهی رفت نادر

برون و خدیو ملک جاه آمد

برازنده تخت و دیهیم یعنی

علی آن شه عرش در گاه آمد

پس از رفتن آن جفا پیشه خسرو

چو این عدل پرور شهنشاه آمد

بگوشم ز مرغان گلزار غیبی

بتاریخش این نغمه دلخواه آمد

که چون نادر از کشور پادشاهی

برون رفت سلطان علی شاه آمد