به ما دوش این مژدهٔ روحپرور
ز فیض نسیم سحرگاه آمد
که از کعبتین مه و مهر ما را
همه نقش امید دلخواه آمد
ز دور فلک کوکب ما ز پستی
چو یوسف برون از ته چاه آمد
سرش بود آخر همه سربلندی
به ما آنچه از بخت کوتاه آمد
نخواهیم چون شمع ما تیرهروزان
به جان بعد ازین ز آتش و آه آمد
که از روشنی کوکب طالع ما
شبافروز چون مشغل ماه آمد
جهان شد تهی از غم و پر ز عشرت
که بدخواه رفت و نکوخواه آمد
برای چه در پرده سنجم نوایی
که عشرتفزا و المکاه آمد
ز اقلیم شاهنشهی رفت نادر
برون و خدیو ملک جاه آمد
برازندهٔ تخت و دیهیم یعنی
علی آن شه عرش درگاه آمد
پس از رفتنِ آن جفاپیشه خسرو
چو این عدلپرور شهنشاه آمد
به گوشم ز مرغان گلزار غیبی
به تاریخش این نغمه دلخواه آمد
که چون نادر از کشور پادشاهی
برون رفت سلطان علی شاه آمد