مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷

بی باغ رخ تو عمر من بی برگ است

خون مژه ام پوشش و خاکم برگ است

بعد از تو دراین جهان که زندان من است

هر روز که زنده ام هزاران مرگ است