خدایگانا دست مبارکت شب دوش
به یک ندب دو سه فارد بباخت بی تاخیر
زیاد باد ترا زندگانی اندر ملک
که کعبتین نکرد از برای من تقصیر
سه تا ببردم و با خود ز بیم می گفتم
پگاه خیز و ره خانه گیر و یاد بگیر
به ده هزار ظرافت ندب به آخر شد
به لعب رقص و کچول و به ضرب نغمه زیر
کنون بماندم در انتظار آن رهنک
سراسر سخن این است از طویل و قصیر