بیا بیا که شدم درغم تو سودائی
درآ درآ که به جان آمدم ز تنهائی
عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بی طاقتم ز شیدائی
مرو مرو چه سبب زود زود می بروی
بگو بگو که چرا دیر دیر می آئی
بده بده که چه آوردهای به تحفه مرا
بنه بنه بنشین تا دمی برآسائی
نفس نفس زدهام ناله ها ز فرقت تو
زمان زمان شدهام در غم تو سودائی
مجو مجو پس ازین زینهار راه فراق
مکن مکن که کشد کار من به رسوائی
برو برو که چه خوش میروی به شیوهگری
بچم بچم که چه خوش میچمی به رعنائی