امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵ - تتبع خواجه

من که دُردی‌کش آن مغبچه خمارم

جام جم کهنه سفال در او پندارم

بزم او حلقه جمعیت مخصوصان است

من که مردودم و آشفته نباشد یارم

چو کشم جانب رندان سبوی باده به دوش

طعن زاهد شنوم لیک به خویشش نارم

پشت از بار جفای فلکم گشته نگون

دوش زیر سبوی بزم مهی انگارم

زاهدا کفر خود و دین تو دیدم نشوم

راضی ار پهلوی تسبیح نهی زنارم

شیخ شهرم چو دهد توبه ز می نیست ولیک

پیر دیر ار شنود کار جز استغفارم

گرچه آیین فلک شیوه ناهمواری‌ست

فانیا زو ستم و ظلم رسد هموارم