امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰ - تتبع خواجه

اگر تو جرعه فشانی کمی بریز به خاک

مرا ز خاک شدن در طریق عشق چه باک

به می فتاده‌ام اما ز ضعف جسم درو

نیم غریق و روانم بر آب چون خاشاک

باشک دیده بشستم ز غیر رخ بنمای

که جز پی نظر پاک نیست منظر پاک

فغان که جان و دلم سوخت ساقی گلچهر

گهی ز آتش می گه ز روی آتشناک

سرم زدی و خوشم بر امید پابوسَت

اگر ببندیش ای شهسوار بر فتراک

وزد چو صرصر عشق آن زمان رود به عدم

به سان اخگر و خاکستر انجم و فلاک

ز غنچه و گل باغ فنا مگر فانی

نشان دهد با دل چاک و خرقه صد چاک