میل سروم ز هوای قد دلجوی تو بود
بودنم واله گلبرگ هم از روی تو بود
در خم طاق فلک هیأت قوسی هلال
از پی زیب کمانخانه ابروی تو بود
مردم از رشک و دگر زنده شدستم از شوق
که سحر نگهت گل را به چمن بوی تو بود
در خرابات مغان دوش علالا تا صبح
از می لعل تو و سلسله موی تو بود
بود در راه طلب روشنی دیده و دل
توتیا رنگ هر آن گرد که از کوی تو بود
کعبه و دیر تفاوت نکند چون همه جا
دیده بر روی تو و میل دلم سوی تو بود
فیض قدسی رسد از نکته فانی هر دم
که حدیثش صفت لعل سخنگوی تو بود