طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱ - بقاجان

بنما رخ چو ماهت که ز دل برد قرارم

بکشا ز غمزه تیری که جگر کند فگارم

قلمم که کاتب صنع به ازل نمود طغرا

رقم نخست عشقت بنوشت در کنارم

اگر از عبیر زلفت خبری صبا بیارد

به نوید مژده او من زار جان سپارم

چه شود خرامی ای گل سوی گلشن محبت

به رهت ز دیده آبی زده چشم اشکبارم

الم سموم هجرت به خزان دهد گلم را

به تصور وصالت ز خزان دمد بهارم

نه تصوریست دیگر به دل حزین طغرل

که به جز هوای عشقت ز همه نموده عارم