طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

ای روی تو آفتاب خاور

لعل لب تو زلال کوثر!

صد معجزه مسیح داری

افسوس که نیستی پیمبر!

فرق تو میان خوبرویان

چون فرق عرض بود ز جوهر

گر مصر جمال را عزیزی

یوسف نبود تو را برابر!

ای آمده با قد بلندت

شمشاد غلام و سرو چاکر!

همشیره کهتر تو مهتاب

خورشید بود تو را برادر!

خاک قدم تو کحل بادا

در چشم سپهر چرخ اخضر!

از خاک عدم به ذوق خیزم

رانی به سرم تو گر تکاور

امروز شکسته بیت طغرل

بازار نبات و نرخ شکر!