طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

دلبرم پُر پُرجفا افتاده است

دور ز آیین وفا افتاده است

بر دلم از ناوک بی‌باک او

صد هزاران زخم‌ها افتاده است

۳

در ره عشقش چو من بسیار کس

از گرفتاری ز پا افتاده است

در هوای وصلش از دور الست

بر سرم این ماجرا افتاده است

زاهدا از قسمت روز ازل

مغ مرا مسجد تو را افتاده است!

۶

قرعه دریاکشی با نام من

از خط کلک قضا افتاده است

طغرل از زیر و بم اشعار تو

ساز مضمون در صدا افتاده است