نیستی نیست عین هستی است
بس بلندیها نهان در پستی است
جیش عقل و خیل خود بینی شکست
وقت عیش و بیخودی و مستی است
عقده های زلف بگسستی زهم
یا که این عهدی که با مابستی است
در ره او پی سپر بی پایی است
دامن او در کف بی دستی است