نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵

ای نفس اگر بخود نفسی نیک بنگری

مقصود خود ز خود طلبی نی ز دیگری

هرچ آن فزون ز درک تو افزون ز قصد تست

وز آنچه مدرک تو بود کی تو کمتری

۳

بیخود شو آنگه از خود مقصود خود طلب

بهتر ز بیخودیت بخود نیست رهبری

چشم امید چند گشایی بهر رخی

روی نیاز چند بسایی بهر دری

گه در هوای صحبت پیران هوش بخش

گه مبتلای مهر جوانان دلبری

۶

از رای پیر و روی جوانت بود چه سود

این را زیان ز مویی و آنرا ز ساغری

جز یاد خود ز سر بنه آنگاه سر بنه

بر پای خود که این نه حدیثی ست سرسری

ره یافت تا ز بیخودی خود بخود نشاط

افزون ز ملک خویش ندیدست کشوری