نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵

ای نفس اگر بخود نفسی نیک بنگری

مقصود خود ز خود طلبی نی ز دیگری

هرچ آن فزون ز درک تو افزون ز قصد تست

وز آنچه مدرک تو بود کی تو کمتری

بیخود شو آنگه از خود مقصود خود طلب

بهتر ز بیخودیت بخود نیست رهبری

چشم امید چند گشایی بهر رخی

روی نیاز چند بسایی بهر دری

گه در هوای صحبت پیران هوش بخش

گه مبتلای مهر جوانان دلبری

از رای پیر و روی جوانت بود چه سود

این را زیان ز مویی و آنرا ز ساغری

جز یاد خود ز سر بنه آنگاه سر بنه

بر پای خود که این نه حدیثی ست سرسری

ره یافت تا ز بیخودی خود بخود نشاط

افزون ز ملک خویش ندیدست کشوری