نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

صبح عید و دهر خرم از بهار است اینچنین

یاجهان یکسر بعهد شهریار است اینچنین

این منم یا آفتاب از رای دارای جهان

زرد روی و تیره روز و خاکسار است اینچنین

زر مگر از روی دشمن رنگ بگرفتست وام

کاین زمان در پیشگاه شاه خوار است اینچنین

این منم یا آسمان کز پایه و مقدار خویش

در شمار پیشکاران شرمسار است اینچنین

خاکسارم بین ولی از خاک پایی کز شرف

افتخار خسروان روزگار است اینچنین

این منم یا تیر شه کز جمع همکیشان خویش

دورتر زین راستی از شهریار است اینچنین

این منم یا تیغ شه کز ضربه های جان ستان

چهره پر خون آنچنان دل پر شرار است اینچنین

نی من آن رمح شهم کز طعنه های دلخراش

با تنی لرزان و با جسمی نزار است اینچنین

زلف یار است از نسیمی یا گنهکاری ز بیم

یا نشاط از انتظاری بی قرار است اینچنین