نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

زین گرفتاری چه می‌جویی دلا آزاد باش

زیستی با غم بسی آخر زمانی شاد باش

گر هوای پرفشانی نبودت در سر چه باک

گو چمن دام و جهان یکسر همه صیاد باش

خواه طاعت خواه عصیان فارغ از کاری ممان

در خور عفوی نه‌ای شایستهٔ بیداد باش

عهد شاه است و به آبادی جهان را دست عهد

این خرابی تا به کی ای دل تو نیز آباد باش

توسن شوکت بتاز و محفل عشرت بساز

شهسوارا خسروا فیروز زی، دلشاد باش

عرصهٔ جولان فراخ است اشهب همت بران

گه مظفر در هری، گه شاد در بغداد باش

در مساق رزم گه فتح و گهی نصرت گزین

در بساط بزم گه با عدل و گه با داد باش

شاد باش و شاد زی تا شاد ماند عالمی

ای نشاطت بندهٔ فرمان زغم آزاد باش