دوش با یاد توام باز حکایتها بود
شکرها از تو و از خویش شکایتها بود
بر من از تو ستمی نیست ولی بر ستمت
ستم است اینکه ندانی چه عنایتها بود
با من از خشم عتابی ز لبت رفت ولی
از نگههای نهانیت حمایتها بود
پرده برداشتنت پردهٔ دیگر بربست
زیر تصریح تو ای دوست کنایتها بود
سر افسانه نداری و دریغا که نشاط
با تواش هم به مراد تو حکایتها بود