دلگشا بی یار زندان بلاست
هر کجا یار است آنجا دلگشاست
صورتی بی حاصل اندر سینه است
حاصل معنی دل ما دلرباست
درد و درمان را بهم آمیختند
درداز درمان جدا کردن خطاست
در دیار ما خرد را راه نیست
عشق آنجا حاکم و فرمانرواست
هر صوابی را عتابی از پی است
هر خطایی را عطایی از قفاست
کفر از ایمان جدا نبود ولی
مذهب عاشق ز مذهبها جداست
چشم حق بینی زحق بینان مدار
هر کرا بیخود ببینی با خداست
باد از آن جان به که مغلوب تن است
خاک از آن دل به که مفتون هواست