نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

پیداست سر وحدت از اعیان اماتری

العکس فی المرایا والنقش فی القوی

شد مختلف بمخرج اگر نه چه شد که هست

یک صوت و یک ترانه گهی مدح و گه هجا

هستی چو بحر و دل چو یکی کشتی اندار آن

از نفس بادبانش و از عقل نا خدا

عشق است باد و هست ازو ره سوی مراد

لیک از صواب گاه گراید سوی خطا

انظر فمارایت سوی البحر اذ رایت

موجا بدا ومنه بدافیه ما بدا

گاهی صواب نام نهیمش گهی خطا

گه ناخدا خطاب دهیمش گهی خدا

بازلف و روی او نه اثر ماند از نشاط

لاالشمس فی الدجیة لاالبدر فی الضحی