چند روزی شد، که از من بیسبب رنجیدهای
بهر قتلم، با رقیبان مصلحتها دیدهای
خجلتی داری، به سوی من نمیبینی؟! مگر
اینکه با خود دشمنت فهمیدهام، فهمیدهای؟!
تا نماند از تو امیدی مرا، از غیر هم
چند روزی از برای مصلحت رنجیدهای
از محبت نیست مقصودت، فریب مردم است
اینکه احوال مرا، از دیگران پرسیدهای
غیر آذر، کز سموم دوریت در دوزخ است
هر شهیدی را که میبینیم، آمرزیدهای