تا می نخوری، قد رخ زرد ندانی ؛
تا جان ندهی، فایده ی درد ندان ی
تا جان نرسد بر لبت، از حسرت پیغام
آن مژده که قاصد بمن آورد ندانی
تا صاحب محمل، دلت ازکفر نرباید
بیتابی مجنون ز پی گرد ندانی
تا سنگدلی، بر سر خاکت ننشیند
صبری که دلم در غم او کرد ندانی
گفتی که: کنی چاره ی درد دل آذر
افسوس که خاصیت این درد ندانی