از جفا، اهل وفا را بزبان آوردی
دل بجان، جان بلب و لب بفغان آوردی
خون خود میطلبند از تو جهانی، آری
رسم بیداد تو اول بجهان آوردی!
برده عشقت ز جوانان دل و، از پیران عقل؛
چه بلاها، بسر پیر و جوان آوردی؟!
خون شوی خون، که ز ناسازی جانان چندان
گفتی ای دل، که مرا نیز بجان آوردی!
رفته بود آذر از اندیشه ی بیداد بتان
بکناری و تو بازش بمیان آوردی