آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

دوسه روز شد که پیدا نه ای، از کجات جویم؟!

بکسیت آشنایی نه، کز آشنات جویم

تو گرانبها دری، چون من بینوات جویم؟!

وگرت کسی فروشد، ز کجا بهات جویم؟!

بهزار حیله اندر تو گریزم و گریزی

ز من آنقدر بیاید که بصد دعات جویم

بوفا امیدوارم، ز تو وین عجب کز اول

بجفا گرفته ای خو تو و، من وفات جویم

نه بدیر راهب آگه، نه به کعبه زاهد از تو؛

تو اگر بخود دلیلم نشوی کجات جویم

ز تو هیچکس نشانم چو نمیدهد ز غیرت

چکنم جز اینکه منهم روم از خدا جویم؟!

بهزار درد آذر ز من است چاره، اما

تو که درد عشق داری، ز کجا دوات جویم؟!