هماندم بیامد هزاران سوار
کماندار و جاندار و شمشیردار
دگر پهلوانان پرخاشخر
ز ترک و لرد کرد و گیل و خزر
نشسته بر اسبان تازی نژاد
بزین اندرون چست چون ابر و باد
از آن پهلوانان و گند آوران
جهان تنگ شد از کران تا کران
هم از چرخ و گردون بهنگام تاز
بر آن چرخ گردون شدی گردباز
گرفته یلان جان شیرین بدست
شده از می مهر آن شاه مست