هژیر و نَغز و خوش ای بادِ نوبهار بِوَز
که دیرگاه به راهِ تو مانده چشمِ دخترِ رَز
پرندِ سبز به گلبن بپوش تا ما نیز
ز یادگار خزان برکنیم جامهٔ خز
بیا که رایت کیخسرو بهار رسید
گذشت نوبت افراسیاب و گرسیوز