ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۵۱ - در تعداد پایتخت دول عالم

ای دبستان فضل را شاگرد

در لب خود حدیث من کن ورد

تا بعون خدای عزوجل

بشمرم بر تو پای تخت دول

مرکز ملک جم بود «تهران »

«پکن » از چین و «کابل » از افغان

هند «کلکته » مصر «قاهره »دار

«توکیو» از ژاپن و حبش «گندار»

«فاس » از مارک است «بیرمه » سیام

ترک «قسطنطینه » دان به تمام

مجر وتمسه راست شهر«وین »

از سوس «برن » و از گرگ «آتن »

«لیزبون » پرتغال و «لاهه » هلند

ز انگلیس است «لندن » و «ایرلند»

پای تخت فرانسه «پاریس »

مرکز روس «پطربورغ » نویس

«مادرید» است زان اسپانی

«برلن » است از پروس و آلمانی

هم «بلگراد» راز سرببی بین

ز آن مونته نگرو بود «ستین »

از دانیمارک خود «کپنهاک » است

کاندران لعبتان چالاک است

چون ز ارض جدید رفت سخن

از اتازونی است «واشنتن »

شهر «مکزیک » زان مکسیکر

«بگتا» از کلمپ و «لیما» پرو

«سان دوزه » ز آن «کاستاریکا» گیر

از «برازیل » «یوژانر» پذیر

«سان تیاگو» ز «شیلی » است اما

«کاراکاس » است از «ونه زویلا»