مدار غصه که خون منت حلال بود
مشو غمین که نیاید ز حلق کشته صدا
اگر نه باورت آید ز بعد کشته شدن
مرا مخوان که به جان پاسخت دهم به ندا
ز جان تهی باد آن دل که از غم تو تهی
ز تن جدا باد آن سر که از در تو جدا
اگر به آدم قلنا اهبطو رسید ز حق
پس از خطاب کلا حیث شئتمار غدا
مرا به خاک درت جاودانه فردوسی است
که جانم از وی پیوند نگسلد ابدا