گر تو عاشق می شوی بر «واو» شو بر «جیم » و «هی »
«وجه » را می شو تو عاشق کن نظر در «ری » و «خی »
«رخ » مثال ماه باشد، لب چو آب کوثر است
گر شدی تشنه بیا تو آب خور از «لام » و «بی »
«لب » چو یاقوت است و دندان بر مثال چون در است
گر ترا . . . منا کن در «خی » و «طی »
«خط » حق است بر رخ یوسف بخوان تو سربسر
تا بدانی چون نوشته است دستهای «ری » و «بی »
«رب » من ما را ز زرق و زهد سالوسی رهاند
تا عطا کرد بر من درویش جام «میم » و «یی »
«می » علاج است در تن آدم دوای ضعف را
کو بود اندر نظر هردم مرا آن «بی » و «تی »
«بت » چو محبوب است آنجا می بود هم وصل او
هرکه بگریزد از اینها او چه باشد «خی » و «ری »
«خر» چه داند این سخنها، هم مگر داند کسی
خوانده باشد شعرهای «نون » و «سین » و «میم » و «یی »