نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

هر که با جام می لعل لبش همدم نیست

در حریم حرم حرمت ما محرم نیست

دل به نیش است که هر نوش ندارد سودش

سینه زخمی است که خوشنود به هر مرهم نیست

کمر صحبت این راه ببندی ور نه

هر که زد بخیه بر اندام کله، ادهم نیست

زاهد ار از تو دم حال بپرسد گویش

صحبت جام طرب کش که از این به دم نیست

دیده بگشای و بر اعجاز نسیمی بنگر

کاین نسیم است که منفوخ به هر مریم نیست