فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

چشمی بگشا حال دل زارم بین

خون ریختن دیده خونبارم بین

با خنجر غمزه سینه ام را بشکاف

داغ غم خود بر دل افکارم بین