یار خواهی دلا ز جان بگذر
از همه هستی جهان بگذر
در جهان گر فراغتی باید
از جهان و جهانیان بگذر
دل منه بر سپهر خم قامت
همچو تیری ازین کمان بگذر
یاد گیر از سرشک و آه روش
ز زمین و ز آسمان بگذر
طالب یار باش و هر چه ترا
باز دارد ازان ازان بگذر
یک دل و یک زبان و یک رو باش
در یقین کوش و از گمان بگذر
از فضولی نصیحتی بشنو
از سر تیزی زبان بگذر