سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

شبها ز تو در سرم چه سوداست که نیست

وز هجر تو بر من چه ستمهاست که نیست

سوگند همی خوری که دل بسته تست

سوگند چه حاجت است پیداست که نیست